می گویند پلنگ را خوی غریبی است که هیچکس و هیچ چیز را بالاتر از خود نمی تواند دید. در شبهای بدر کامل، دیدن ماه بلند پلنگ را به خشم و جنونی می کشاند که از سنگها و صخره ها برجهد و حریف گستاخ را از افلاک به خاک فرو نشاند. فاجعه زندگی پلنگ نیز وقتی شکل می گیرد که می پندارد در جهشی از فراز قله، بر ماه دست خواهد یافت- اما غرور شکسته ِ پلنگ وقتی به باطل بودن خیالش پی می برد که به خیره چنگ در هوا زده و نومید و خسته با استخوانهای درهم، شکسته از پرواز بی ثمرش، بر صخره های تیز فرو افتاده است و زخمهای مهلکش مهتاب را به خون بیاراسته.
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسهای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغلپیشه، بهانه اش نشنیـدن بود
چه سرنوشـت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
حسین منزوی
هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم هم نامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است . ارد بزرگ
البته زیاد جدی نگیرید بگن ما باور نمی کنیم
خانمخوشگله با تناسب اندام اگه تو شرکت ما بودی من دیگه کار نمی کردم
Debrahlee Lorenzana زنی است که اتفاق عجیبی برایش رخ داد، او بخاطر جذابیت بیش از حد از کارش اخراج شد! براساس گزارش نیویورک پست،او در بانکی در منهتن به عنوان یک منشی کار می کرد اما کارفرمایانش مجبور به اخراج او شدند!
Debrahlee می گوید که همیشه ظاهری مناسب داشته است و درحقیقت عاشق خریدن لباس و تجربه کردن لباس های جدید بوده است اما هیچگاه لباس نامناسب نمی پوشیده است. اما همین لباس پوشیدن های مختلف و متفاوت باعث شده بود که همکارانش بارها به وی پیشنهادات غیراخلاقی بدهند.
اسمشو تقدیر نزار جدایی تقصیره تو بود
همیشه یکی کم میاره این دفعه نوبت تو بود
اگه دوباره دیدمت شرمنده از خودت نباش
زندگی اینه عزیزم یکی میره یکی میاد
واسه همینه بعد تو من به کسی دل ندادم
آره به قول تو من یه احمق سادم
زود باورم می شه وقتی هر کی هر چی میگه
زود باورم می شه وقتی هر کی هر چی میگه
تو ولی بدون این روزا می گذره یه روزی که
تقاص قلبه خونه منو پس می دی یه جوری که
دنبالم می گردی اما منو نمی بینی دیگه...
.
.
من به یه جایی می رسم که واسه لحظه دیدنم
باید سرو دست بشکونی
می خوای از نو شروع کنی
من توی قله هام ولی .. متاسفم عزیزم نمی تونی...
.
.
.
واسه همینه بعد تو من به کسی دل ندادم
آره به قول تو من یه احمق سادم
زود باورم می شه وقتی هر کی هر چی میگه
تو ولی بدون این روزا می گذره یه روزی که
تقاص قلبه خونه منو پس می دی یه جوری که
دنبالم می گردی اما منو نمی بینی دیگه....
من به یه جایی می رسم که واسه لحظه دیدنم
باید سرو دست بشکونی
می خوای از نو شروع کنی
من توی قله هام ولی متاسفم عزیزم نمی تونی ...........
.
.
.
.
.
.
.
.
این ها هم خانم هائی هستند که در انتظار چنین همسرانی بودند
سه سال گ
ذشت. او جغرافی و ریاضی یاد گرفت. درمدرسه اولین مجله ی پورنو اش را خواند. «این قسمت جالبترین قسمت این داستانه نه به خاطر بی پرده صحبت کردن به خاطر اینکه مسیر زندگی دختربی چاره به خاطر هیچ تباه می شود » ادامه مطلب...
اگه یک فرزند با تعصب اریایی هستی چیزی بگو
| |
|
من همون ام
همون طور پاک و بی غش با همون زبون معصومانه می گم چی کار کردن با من و پشت سر من چیا گفتن
لیاقت این طوری یه منو نداشتین تا فردا اگه اون بالایی بخواد چیزایی می گم که به ..
آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشی و آرامشم جدانکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر می کشم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربونه تو منو به آیتش می کشه
نوازش دستای تو عادت ترکم نمی شه
چشمای مهربونه تو منو به آیتش می کشه
نوازش دستای تو عادت ترکم نمی شه
فقط تو آغوش خودم دغدغه هاتو جا بذار
به پای عشق من بمون هیچ کسو جای من نیار
مهر لباتو رو تنو روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم و تن من
حالا که نکردی مهربونی برو نبینمت
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |