خودمو گول میزدم توی دو رنگی
نمیخواستم ببینم اون دل سنگیت
می دیدم داشتی یواش یواش می رفتی
اما خواستم خوش باشی توی زرنگی
هی می گفتم دل خوش فردا می مونم
واسه خوندن تو بودی تنها بهونم
هی می گفتم به خودم همش خیال
همه این حرفا یه شوخی می دونم
تو چشات برقی نبود مثل گذشته
تازه فهمیدم از این حرفا گذشته
من همونیم که بودم تو داری عوض میشی
من همونیم که بودم تو داری عوض میشی
با توام ای سهراب
با توام ای سهراب
ای به پاکی چون آب
یادته گفتی بهم
تا شقایق زندست زندگی باید کرد؟
نیستی سهراب ببینی که شقایق هم مرد
دیگه با چی کسی رو دلخوش کرد
یادته گفتی بهم اومدی سراغ من
نرم و آهسته بیا
که مبادا ترک برداره
چینی نازک تنهایی تو
اومدم آهسته
نرم تر از یک پر قو
خسته از دوری راه
خسته و چشم براه
یادته گفتی بهم
عاشقی یعنی دچار
فکر کنم شدم دچار
تو خودت گفتی چه تنهاست ماهی اگه دچار دریا باشه
آره تنها باشه
یار غمها باشه
یادته گفتی گاهگاهی قفسی میسازم
میفروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانیست
دل تنهاییتان تازه شود
دیگه حتی اون شقایق که اسیره قفس سهراب
ساحر یک نفسه
نیست که تازگی بده این دل تنهاییمان
پس کجاست اون قفس شقایقت؟
منو با خودت ببر به قایقت
راست میگفتی کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود
آره... کاشکی دلشون شیدا بود
من به دنبال یه چیزه بهترینم سهراب
تو خودت گفتی بهم
بهترین چیز رسیدن به نگاهیست
که از حادثه عشق تر است
زندگی یک دخـتر جوان پر عـشق با یک مردیکه با او اختلاف سـنی زیادی دارد چه میتواند باشــد؟ ماندانا به نوازش و سـرود های دیوانه جوانی احتیاج داشـت و هـیرتا با کار های زیادی که داشـت نمی توانسـت نیازمندیهای روح پرشـور اورا برآوردادامه مطلب برو...
نگاه توبه این و اون
یه روز می گی برو نباش
یه روز می گی پیشم بمون
خوب میدونی دوست دارم
سر به سر دلم نذار
یا تو بمون تو قصه هام
یا برو اسممو نیار
یه روز می گی دوسم داری
یه لحظه آروم نداری
فرداش با من قهر می کنی
کاری به کارم نداری
آخ چی می شد با دل
من نا مهربونی نکنی
همش به من وعده ندی
شیرین زبونی نکنی
آدمک
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همین جاست بخند
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است بخند
آن خدایی که بزرگش خوانی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند
صبح فردا به شب نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند
راستی آنچه که یادت دادیم
پرزدن نیست که درجاست بخند
آدمک نغمه آغاز نخوان
لکنت
وقتی عقیده عقده خوانده می شود
و نور چراغ در اب ، مهتاب تلقی
و متانت زمین
زیر برف یخ می زند
نان از یتیم می دزدیم
و می فهمیم
دزد ، اشتباه چاپی درد است.
گذشته
هر قدر
چشم انتظاریم بیشتر ،بیشتر نمی میمرم.
و به نقره ای که در دست تو حلقه بود
و دو کندوی چشمت می اندیشم
و این که با ان همه قول و قرار ، بی قرار تو بودم
باید بلند بلند
اشک بریزم
به بلندای پارسال نرفته از یاد
کاش می شد
جای تقویم
روز ها را به دیوار زد.
یک دختر مثل یک آدامس است ... ادامه مطلب...
لب دریا
لب دریا رو به موجا
روی نیمکت تک وتنها
توی رویا با خیالت
زندگی رو زنده هستم
لب دریا رو به موجا
روی نیمکت تک و تنها
توی رویا با خیالت
زندگی رو زنده هستم
لب دریا عین موجا
باز به یادت می خروشم
تا بفهمی خیلی وقته
اینجا منتظر نشستم
لب دریا انتظارت چه قشنگه
همه عمر انتظارت چه قشنگه
دریا بازم منو فریاد می زنه
میگه خشکی جای موندن دیگه نیست
بیا دریایی شو تا ماهی باشیم
آخه ماهی توی آب زندونی نیست
لب دریا انتظارت چه قشنگه
همه عمر انتظارت چه قشنگه
به درک
طلسم رو باید بشکنیم ما هم بشیم مثل همه
حالا که بی وفاییه ما بی وفا تر از همه
هیچکسی غیر از خود ما به داد ما نمیرسه
عاشقیا رو هم دیدیم به هوس یه بار بسه
عاشقی تو دوره ما والا سرو ته نداره
چیز به این بی ارزشی چه چه و به به نداره
کویر خشک دلمون دیگه زده هزار ترک
غم دیگه بسه نازنین هر کی نموندش به درک
چاکر هر چی با مرام مخلص هر چی با وفا
در به درو هلاک یک هم دم پاک و با صفا
خلاصه اینکه نازنین گذشته هارو بی خیال
پرواز عشق با وفا حتی بدون پر و بال
عاشقی تو دوره ما والا سرو ته نداره
چیز به این بی ارزشی چه چه و به به نداره
کویر خشک دلمون دیگه زده هزار ترک
غم دیگه بسه نازنین هر کی نموندش به درک
طلسم رو باید بشکنیم ما هم بشیم مثل همه
حالا که بی وفاییه ما بی وفا تر از همه
هیچکسی به غیر از خود ما به داد ما نمیرسه
عاشقیا رو هم دیدیم به هوس یه بار بسه
عاشقی تو دوره ما والا سرو ته نداره
چیز به این بی ارزشی چه چه و به به نداره
کویر خشک دلمون دیگه زده هزار ترک
غم دی گه بسه نازنین هر کی نموندش....
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |